شعرهای حافظ همه دل نشینند، هر کدام بر گوشه ای از دل می نشینند و غبار را از آن می زدایند. بخوانیم غزلی دلنشین از حافظ شیرازی:
دیــریست کــه دلــدار پیــامـی نفـــرستــاد
ننــوشـت سـلامـی و کـلامـی نفرستاد
صــد نــامــه نــوشـتـم و آن شـاه ســواران
پیکــی نـدوانـیـد و ســلامــی نفـرستاد
سـوی من وحـشـی صـفـت عـقـل رمـیـده
آهــو روشــی کبک خـرامــی نفرستــاد
دانست که خواهد شدنم مرغ دل از دست
وز آن خط چون سلسله وامی نفرستاد
فریاد که آن سـاقـی شکّــر لب سـرمست
دانست که مخمـورم و جامی نفرستـاد
چنــدانکــه زدم لاف کــرامــات و مــقامــات
هیچم خبــر از هـیچ مقامـی نفرستــاد
حافظ به ادب باش که واخواست نباشد
گـر شــاه پیامی بـه غـلامـی نفرستــاد
نظرات شما عزیزان:
دسته بندی : <-CategoryName->